عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 23 شهريور 1393
بازدید : 3490
نویسنده : مهدی

نام و نام خانوادگی : محمود طیار مراغی        

محل تولد : مراغه      

شهرت : طیارپروین   

تابعیت : ایران

تاریخ تولد :3/12/1344       

آدرس اینترنتی : http://www.daneshwaran.ir

پست الکترونیکی : iso110@gmail.com

 

زندگینامه علمی

محمود طیارپروین معروف به "طیار مراغى" روز سوم اسفند 1344 ش در خانواده اى مذهبى و متدین در شهر کهن مراغه در آذربایجان شرقی به دنیا آمده است. تحصیلات جدید را تا سطح دیپلم در مدارس و دبیرستان هاى شهر به پایان رسانیده و براى فراگیرى علوم اسلامى در سال 1364 به شهر قم مهاجرت نموده است. دروس مقدماتى و سطوح متوسطه را در محضر اساتید فن در مدارس علمیه رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) و امام محمد باقر (علیه السلام) فرا گرفته و به مدت ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات عظام: میرزا جواد تبریزی (ره)، حسینعلی منتظری، ناصر مکارم شیرزای، میرزا حسین نوری، محمد علی گرامی و جوادی آملی شرکت کرده است.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , آثار مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: محمود , طیار , مراغی ,
تاریخ : چهار شنبه 27 فروردين 1393
بازدید : 2092
نویسنده : مهدی

رام و پرفروغ در آسمان موسیقی کشورمان می‌درخشند، اما آن قدر از آنها و نت‌هایشان دور شده‌ایم که حتی محو‌شدنشان را هم نمی‌بینیم ... البته می‌دانم که تکراری است. می‌دانم که از ابتدای امسال تاکنون بارها و بارها درباره این موضوع نوشته‌ایم. بارها نام‌های هنرمندان موسیقی ایران را آورده‌ایم که از میان ما رخت بربسته‌اند و بدرود حیات گفته‌اند.

این اتفاق هرچند تکراری و تلخ دوباره هم رخ داده است و این بار یکی دیگر از هنرمندان موسیقی نواحی کشورمان را از دست داده ایم؛ هنرمندی که بدون شک اغلب ما او را در زمان حیاتش نمی شناخته ایم.

بیوک آقا شکورزاده مراغه ای نوازنده بنام شهر مراغه و یکی از بزرگ ترین نوازندگان تار ایران بود که روز شنبه به دلیل بیماری نارسایی کلیه در بیمارستان درگذشت و صبح روز گذشته به خاک سپرده شد.

بیوک آقا که در سال های جوانی همسر و فرزندش را از دست داده بود، نوازندگی تار را از پدر و عموهایش آموخت. او روزی به تهران می آید تا برای ناپدری اش ساز بخرد که در آنجا به طور اتفاقی با زنده یاد لطف الله مجد آشنا می شود.

چند هفته ای در منزل او مهمان بوده و چیزهایی در مورد تارنوازی از او آموخته است. او سال ها در مراغه زندگی کرده و در مجالس شادی مردم تار می نواخته است. اهالی این شهر می گویند اوایل میانسالی بیوک آقا برای مدتی در شهر دیده نمی شود.

بعد از چند روز او را می بینند که با لباسی مشکی به شهر بازمی گردد. هرگز کسی ماجرای آن روز را نمی فهمد و او نیز هرگز در مورد آن با کسی صحبت نمی کند.

بعد از این دیگر بیوک آقا برای چند سالی تار نمی زند و آواره خیابان ها می شود. او در دخمه ای زندگی می کرده و تنها دوستش یک سازنده تار در مراغه بوده است. از بیوک آقا یکی دو نوحه نیز نقل شده است که مداحان محلی می خوانند.

سال ۱۳۷۲ هم علیرضا انصاریان مستندی از زندگی بیوک آقا به نام «زخمه بر زخم» می سازد که این مستند برای اولین بار نام بیوک آقا را در خارج از شهر مراغه مطرح می کند و پس از آن هنرمندان مطرح داخلی و خارجی برای دیدارش به مراغه سفر می کنند.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2166
نویسنده : مهدی

محمد جعفر سر تیپی(مجیر السلطان)

محمد جعفر مجیر سرتیپی ملقب به مجیر سلطان فرزند نجف قلی خان به سال 1248 شمسی در یک خانواده اصیل و سرشناس در شهر مراغه متولد گردید. پس از طی دوران كودكي تحصیلات مقدماتی را به حد کافی در زادگاه خود و در محضر اساتید وقت فرا گرفت چون علاقه وافری به ریاضیات و علوم نجوم داشت لذا جهت کسب علم و استفاده از محضر درس اساتید علوم مورد بحث به تبریز عزیمت و علم هیئت اصطرلاب وستاره شناسی و سایر علوم مشابه را که مورد لزوم و استفاده منجمین می باشد در تبریز در نزد اساتید فن زمان حیات خود تحصیل و فرا گرفت و پس از مدت ها تحمل زحمت و مرارت و مطالعه و تحقیق و درعلم نجوم وهیئت و سنجش زیجهای محمدشاه هندی , فرنگی , الغ بیک, کورکانی و سایر زیجهائیکه معمول به منجمین و مستخرجین علم نجوم بوده ودر نتیجه تجربه اثرات آن و انطباق با افق آذربایجان و سایر نواحی مترصد این می شوند که خدمتی به عالم معارف نموده و جامعه را از مزایای این علم بهره مند سازند. روی این اصل موفق می گردد که تقویم نیم قرن نجومی (18 سال شمسی) از سال 1303 لغایت سال 1320 شمسی را استخراج و همه ساله با اجازه رسمی وزارت معارف و اوقاف وقت و با همکاری کتابفروشی علمیه به مدیرت مرحوم حاجی حاج آقا علمیه طاب ثراه در تبریز طبع ودر سراسر کشور نشر نماید (بعد از در گذشتش نیز مدت 4 سال یعنی تا سال 1320 همه ساله تقویم سال ها ی مذکور از روی نسخه مستخرجه آن مرحوم چاپ و توزیع می گردد)

 

مجیر السلطان در سال 1316 در سن 68 سلاگی به رحمت ایزدی پیوسته ودر جوار مرقد مطهر حضرت معصومه علیها السلام در قم مدفون می گردد و فقید سعید علاوه بر این که یکی از مشاهیر این شهر به شمار می رفت مدتها در مشاغل دیوانی آن زمان مشغول خدمت و عهده دار مسئو لیت هائی بوده است. در پایان قرن سیزدهم شمسی مدتی ریاست بلدیه (شهرداری)را عهده دار بوده ودر عمران و آبادی شهر زاد و بوم خود (مراغه)از هیچ کوشش فرو گذاری نکرده و منشا اثر خدمات ذی قیمتی برای همشهریان خود گردیده است. کما این که طبق اظهارات معتمدین شهر سنگ فرش کوچه ها و چراق فانوس نصب شده در معابر و میادین آن زمان در شب ها برای اولین بار در شهر مراغه از اقدامات مفید زمان شهرداری آن مرحوم بوده است. روانش شاد باد.

 

منبع:http://farabiasl.com



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 1989
نویسنده : مهدی

بيوك‌آقا شكوري مراغه‌اي
 
همه چيز درباره بيوك‌آقا شكوري مراغه‌اي به افسانه مي‌ماند. محلي‌ها «دلي بويا» (بيوك‌آقاي ديوانه) مي‌خوانندش و گويا از قديم هم به همين نام معروف بوده ‌است. روايت‌هاي متعدد و متناقضي از زندگي او وجود داشت. اما مسافران اتوبوسي كه از تهران به سمت مراغه مي‌رفتند روايت خاصي را شنيده بودند. مجيد درخشاني، پيمان سلطاني و جواد بطحايي به همراه جمعي از نوازندگان برتر جوان موسيقي سنتي همراه با يك گروه مستندساز در حالي كه يادداشت و هديه‌اي از محمدرضا شجريان را براي بيوك‌آقاهمراه داشتند براي ديدار اين مرد و شايد كشف افسانه او به راه افتادند.
 
او در كودكي پدرش را از دست مي‌دهد و مادرش با مردي ازدواج مي‌كند كه تار مي‌نواخته است و او نواختن را از آنجا مي‌داند. در جواني نيز همسر و فرزندش را از دست داده است. چند سال پيش بعد از آنكه مستندي از او ساخته مي‌شود چند نفر از اهالي مراغه به سراغش رفته‌اند و كمكش مي‌كنند. الان هم در هتل بزرگ مراغه ساكن است. مابقي چيزها هم بيشتر شبيه افسانه بود تا واقعيت. اينكه او هيچ چيز از گذشته‌اش به جز داستان يادگرفتن تار را به ياد نمي‌آورد حتي تاريخ تولدش را. اينكه سال‌ها در كوه‌ها سرگردان بوده ‌است و كسي از احوالش خبري نداشته و داستان‌هاي ديگري كه شنيده‌ بوديم. پس از رفتن بيوك‌آقااز آن خانه هم پرس و جوها در مورد او از محلي‌ها شروع شد. باز هم كسي چيز زيادي نمي‌دانست و همين افسانه‌ها بازگو شدند. اما در نهايت پاسخ‌هاي يك زن و شوهر مراغه‌اي ما را به داستان زندگي او نزديك‌تر كرد. اين مرد و زن گفتند كه بيوك‌آقا‌شناسنامه دارد و در آن سال 1312 به عنوان سال تولدش آمده ‌است. در‌ شناسنامه او نام زن و فرزندش هم ديده مي‌شود كه البته هر دو فوت كرده‌اند. گويا او خواهري هم دارد كه در تهران زندگي مي‌كند. سال‌ها پيش نوازندگي تار را از ناپدري‌اش آموخته ‌است. روزي به تهران مي‌آيد تا براي ناپدري‌اش ساز بخرد. در آنجا اتفاقي با زنده‌ياد لطف‌الله مجد آشنا مي‌شود. چند هفته‌اي را در منزل او مهمان بوده و چيزهايي در مورد تارنوازي از او آموخته است. سال‌ها در مراغه زندگي مي‌كرده‌ و در مجالس شادي مردم تار مي‌نواخته است. گويا از اين راه درآمد خوبي هم داشته ‌است
 
اخلاق شخصي بيوك‌آقا در بذل و بخشش اموالش باعث شده چيزي از آن پول‌ها برايش باقي نماند. در اوايل ميانسالي بيوك‌آقا براي مدتي چند روزي ديگر در شهر ديده نمي‌شود. بعد از چند روز او را مي‌بينند كه با لباسي مشكي بر تن به شهر بازمي‌گردد. كسي هرگز ماجراي آن روز را نمي‌فهمد و گويا خود او هم هرگز سخني درباره آن ماجرا نگفته است. بعد از اين بيوك‌آقا چند سالي ديگر ساز نمي‌زند و گويا آواره خيابان‌ها بوده‌ است. در دخمه‌اي زندگي مي‌كرده و تنها دوستش يك سازنده تار در مراغه بوده ‌است. از او يكي دو نوحه نيز نقل قول شده ‌است كه مداحان محلي مي‌خوانند.
 
در سال 1372 عليرضا انصاريان مستندي از بيوك‌آقا مي‌سازد با نام زخمه بر زخم. اين مستند اولين بار نام بيوك‌آقا را در خارج از شهر مراغه مطرح مي‌كند. در اين مستند بخش‌هايي از زندگي بيوك‌آقا يا همان «دلي بويا» را نشان مي‌دهد كه او در دخمه‌اش زندگي مي‌كند و از همه دنيا بريده ‌است. پخش دوباره اين فيلم در شبكه آرته فرانسه يك بار ديگر توجه‌ها را به بيوك‌آقا جلب كرد.
 
چند سال پیش مجيد درخشاني به همراه همايون شجريان به مراغه و ديدن او مي‌روند. همين مقدمه سفر بعدي را هم فراهم مي‌كند كه اين بار جمع بزرگ‌تري به ديدار اين نوازنده گمنام مراغه‌اي بروند. آنچه پيداست، اين است كه بيوك‌آقا اهل توجه به مسائل مالي نيست، در حال خودش است و زياد به بيرون توجهي ندارد، با دمپايي و پيژامه همه جا مي‌رود و حتي حضور اساتيد موسيقي كشور هم باعث نمي‌شود لباس ديگري بر تن كند. در هتل بزرگ مراغه محل سكونتش هم دوست ندارد روي تخت بخوابد و رختخوابش را كف اتاق و روي زمين مي‌اندازند. مي‌گويند هزينه كل زندگي‌اش ماهي 80 هزار تومان است. اما براي تامين همين 80 هزار تومان هم مشكلات فراواني دارد.


:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2841
نویسنده : مهدی

استاد حیدر عباسی(باریشماز)

 

حیدر عباسی در سال ۱۳۲۲ در شهر مراغه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مراغه و تحصیلات عالی را در دانشگاه آذرآبادگان با اخذ لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی به پایان رساند.

استادحیدر عباسی شاعر توانای شهر مراغه که در اشعار خود باریشماز تخلص می کند نمونه یک انسان کامل بوده و این بزرگمرد به 6 زبان انگلیسی-فرانسه-روسی-عربی-ترکی و فارسی اشراف کامل دارند و در زمینه هنر نقاشی و خوشنویسی نیز جزو اساتید به شمار می روندوخالقٍ آثار ارزشمندی چون ترجمه مثنوی معنوی و نهج البلاغه به زبان ترکی می باشد همچنین شاعربیش از ده کتاب نفیس شعر ونمایشنامه ترکی نوشته است . باریشماز شاعر (نفرت ) نام دارد ودر تمام آثارش به این نکته اشاره کرده است در هر حال آثار باریشماز سرشار از فولکولورغنی اذربایجان است و استاد یحیی شیدا آثار وی را دایره المعارف ترکی میداند.درزیر اسامی کتابها و چند اثر از استاد تقدیم شما عزیزان می گردد.

    * ن‍غ‍م‍ه داغی و اس‍ت‍ع‍م‍ار، ۱۳۶۳

    * ک‍ع‍ب‍ه و ق‍انلی اذان و یار و ن‍ار، ۱۳۷۹

    * ‏‫ت‍رج‍م‍ه و تفسیر م‍ث‍ن‍وی م‍ع‍ن‍وی: ش‍رح ان‍ور، ۱۳۸۱

    * گ‍ول‍ن‍ده ه‍رزام‍ان م‍ش‍اعیر و شیطا ن، ۱۳۸۲

    * س‍س‌، ۱۳۸۲

    * دووارلار، ۱۳۸۲

    * اودوم‍ل‍و دیره‌ک‌، ۱۳۸۳

    * نغمه داغی، ۱۳۸۳

    * چ‍اغیریلما میش ق‍ون‍اق‍لار، ۱۳۸۳

    * م‍خ‍ن‍ث‌ل‍ری، ۱۳۸۳

    * وال‍ع‍ص‍ر، ۱۳۸۴

    * دارت‍ی‍ل‍م‍امیش دن‍ل‍ر (ح‍ی‍ک‍ایه لر)، ۱۳۸۴

    * تبت یدا... ، ۱۳۸۶

    * نمی‌ازیم: ترجمه و شرح دعای صباح حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام، ۱۳۸۸

 

 

 هو ترجمه مثنوی اثر استاد حیدر عباسی(باریشماز)

 

گل ائشــیت نئیــدن شــــكایت ائیـــله‌ییـر      آیــریْلیـقــــلاردان حــــكایت ائیــله‌ییــر 

 تا  قامیْــشلیقــــدان  اؤزولـــدو  الفتیـــم       آغلادیْــب دؤنیانــیْ ســوْنسـوز محنـتیــم 

هجــردن ‌یانمــیْش اؤرك‌دیـــر ایستـه‌ییـم        اشتیـاقیْــن آغــر‌یْسیـــن تا سـؤیلـه‌ییـــم 

اؤز كؤكـوندن ‌كیمسـه ‌كیـم ‌دؤشـدو  اوزاق     آختـــارار بیـــرلشمـــه‌یه داییـــم یـاراق

جمـعلــــرده آه و نالـــم سالـــدیْ ایـــز           موتلو هـم ‌موتسـوزلا ‌اوْلـدوم دیـز به ‌دیـز

یـار اوْلــور هـركس‌ منـه بیـر ظـنّ ایلـــن         یـوْخ ‌ایشـی ‌سینـه‌مـده اوْدلــو سیــررینـن

لیـك نالمـــدن دگیـــل سیْــرریــم اوزاق          گـؤرمه‌مـزلیـك ‌گـؤزلـره ‌اوْلمــوش‌ دوزاق

تـن روانــدان‌ جـان‌دا تنـــدن آیـریْ ‌یـوْخ           گؤرمـه‌یـه ‌جانـی ‌بو جیسمیـن‌ اذنـی ‌یـوْخ

نئــی‌ده‌كی نالــه دگیــل یئــل، اوْددور اوْد        بــو اوْدا اوْدلانمــایـان جنــدك‌دی‌ خــوْد

نئـی‌ده‌كی ‌اوْد مئـی‌ده‌كـی قایناقـدیْر عشـق     عشـق ‌دورغـونلوق ‌دگیـل‌ اوْیناقـدیْر عشق

نئیــدی یاردان آیــریْـلانــلار همـــدمـی           نئیــدی ییْـرتان نالـه‌ســی ایلـن پــرده‌نی

نئـی‌كیـمی ‌دردی، دوانـیْ ‌كیـم‌ گــؤرؤب        نئـی‌ده‌كی سیـزقیْن ‌نـوانی كیـم‌ گـؤرؤب

قانـلیْ‌ یوْللاردان ‌آچیْـر سـؤز اوْدلـو نئـی          اوْدلانـانـلاردان آچیْــر سـؤز اوْدلـو نئـی

بـوردا هـوش تاپماق باییْلماقـدیر گـؤزل           مست‌لیـك ایچــره آییْلـماقـدیـر گـؤزل

غصـه‌میـــزدن قــرنلـر قالـــدیْ ملـــر               سـوزونـان بیــرلشـدی آیـلار هفتــه‌لـر

گؤنلریم گئچدی قوْی اؤتسؤن عیبی یوْخ        قال‌گیْنـان سن ائی‌كی سنـدن غیـری یوْخ

گـؤن قاراتـدیْ عشقــدن پایسیْــز یقیـن           یانقـیْ‌سی سـؤنـدوْ بالیْقـدان غیـری‌نیـن

پیش‌می‌شیـن حالیْـن گـؤزل خام آنلاماز         قیْسسا گل خـامیْ یئتیش‌میـش دانـلامـاز

 



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2038
نویسنده : مهدی

 حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ یعقوب جعفری

 

 حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ یعقوب جعفری (جعفری نیا) فرزند محمد حسین در 11 بهمن ماه 1325 در شهر مراغه در یک خانواده متوسط مذهبی به دنیا آمد و از سن 6 سالگی در یکی از مکتب خانه های قدیمی شهر به خواندن قرآن مشغول شد و پس از آن در حوزه علمیه مراغه به تحصیل ادبیات فارسی و عربی و متون درسی پرداخت و تا کتاب معالم الاصول را در آنجا خواند. برخی از اساتید ایشان در آن زمان عبارت بودند از: مرحومان شیخ رضا ماجدی و شیخ حسین پیشنماز و شیخ احمد امینی و شیخ حسین هبتی.

 

وی درسال 1342 به حوزه علمیه قم عزیمت کرد و ادامه تحصیل داد. برخی از اساتید ایشان در سطح عبارت بودند از: آیت الله آقای حاج شیخ محسن دوزدوزانی، آیت الله آقای حاج سید یوسف مدنی، آیت الله آقای شیخ ید الله دوزدوزانی، آیت الله آقای ستوده، آیت الله آقای مکارم، آیت الله آقای سبحانی و مرحوم آیت الله آقای سید رضا صدر.

همچنین اساتید ایشان در دروس خارج که حدود 15 سال ادامه داشت عبات بودند از مرحومان آیت الله شیخ هاشم آملی، آیت الله فیروز آبادی، آیت الله شیخ کاظم تبریزی، آیت الله شریعتمداری و آیت الله گلپایگانی. و نیز از دروس آیت الله میرزا جواد تبریزی و آیت الله وحید خراسانی هم استفاده کرد و در دروس عقلی از شهید مفتح و آقای انصاری شیرازی و آقای حسن زاده آملی بهره برد.

در کنار خوشه چینی از دانش این بزرگان، خود نیز به تدریس بعضی کتابهای درسی پرداخت و همزمان در سالهای 50 تا 56 چندین سال در دار التبلیغ اسلامی که در آن زمان برنامه های منظمی داشت درس خواند و دوره عالی آن را گذراند و در آنجا از محضر اساتیدی مانند شهید مطهری و مرحوم صدر بلاغی و مرحوم سید مرتضی شبستری و مرحوم آیت الله حاج میرزا باقر ملکی میانجی و مرحوم آیت الله شیخ اسحاق آستارایی و نیز آیت الله مکارم و آیت الله سبحانی و آیت الله شبیری زنجانی و دیگران استفاده کرد.

از حدود سال 1346 با مطالعه آثار نویسندگان بزرگ مذهبی و روشنفکران آن عصر و برخی از ترجمه های کتاب های خارجی و آشنایی باشیوه نگارش، دستی به قلم برد و مقالاتی نوشت که اولین مقاله وی در نشریه مسجد اعظم چاپ شد، تا بالاخره وقت بیشتری را برای مطالعه و تحقیق و نوشتن صرف کرد و مقالات بسیاری را در مجلات مختلف نوشت و سردبیر مجله نسل نو شد که در آن زمان از سوی دارالتبلیغ اسلامی در سطح جوانان منتشر می شد و با استقبال فراوانی روبرو بود. بعدها نیز سردبیری مجله مکتب اسلام و مجله تخصصی کلام اسلامی را بر عهده داشت.

همزمان با این فعالیت های علمی و حوزوی، همواره در موسم های تبلیغی مانند ماه های رمضان و محرم و صفر به تبلیغ می رفت وبیشتر در مساجد و مجالس شهر مراغه انجام وظیفه می¬کرد.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2396
نویسنده : مهدی

مهندس رحمت الله مقدم مراغه ای
 
 
رحمت الله مقدم مراغه ای متولد سال 1300 است که پس از گرفتن دیپلم در داخل، در رشته علوم جغرافیایی و روزنامه نگاری در پاریس تحصیل کرده است. مقدم مراغه ای قبل از آنچه یك شخصیت فرهنگی باشد بیشتر یك فعال سیاسی است . او اولین كسی بوده كه پس از خودكشی صادق هدایت نویسنده شهیر ایرانی بر سر جنازه اش حاضر شده بطوریكه صبح 19 فروردین 1330، سفارت شاهنشاهی در پاریس با خانه مقدم مراغه ای كه او نیز در آن زمان در پاریس بود تماس تلفنی گرفته و خبر خفگی هدایت بر اثر گاز را به او می دهد. مقدم مراغه ای كه در آن سالها با مجلات داخلی كشور نیز همكاری داشت و عكاسی نیز می دانست با دوربین خود وارد آپارتمان هدایت شده و از فاجعه عكس میگیرد. این یگانه عكس هائی است كه ساعاتی پس از مرگ هدایت در دست است. شاید پلیس فرانسه عكسهای دیگری دراختیار داشته باشد، اما آنچه كه تاكنون از هدایت در اتاق مرگ منتشر شده همان عكس هائی است كه مقدم مراغه ای گرفته است مقدم مراغه ای پس از مراجعت به ایران ضمن فعالیت های گوناگون اداری، در دوره بیستم مجلس شورای ملی، به نمایندگی مجلس از شهرستان میاندوآب انتخاب می شود. نطق ها و انتقادات شدید او در مجلس بیستم مورد استقبال مردم قرار گرفته و تشكرات قلبی دكتر مصدق را از سخنران موجب می گردد و سرانجام؛ مجلس منحل می گردد.
مقدم مراغه اي در ‏مبارزات آزاديخواهانه ملت ايران دبير «نهضت راديكال ايران»، عضو هيئت مديره موقت «كانون نويسندگان ايران» و عضو هيئت اجرايي «جمعيت طرفداران آزادي و حقوق بشر»، بوده. وبعد از انقلاب در مقام استانداری آذربایجان شرقی فعالیت کرده و از جمله نمایندگانآذربایجان در خبرگان قانون اساسی بود. 
 
مقدم مراغه اي بعنوان افسر درفرمانداري نظامي مراغه وارد مي شود و وضعيت اعضاي فرقه دستگير شده مخصوصا ژنرال كبيري وزير پست وتلگراف دولت پيشه وري  در زندان مراغه را دركتاب خاطرات خود ذكر مي كند
 
در زمان انقلاب 56-57، از جمله فعالان انقلاب و در شب شعر كانون نويسندگان در انستيتو گوته حضور فعال و داشته و
اولين سخنران آن بوده و  در کانون نویسندگان و جمعیت طرفدار آزادی فعالیت می کرده است.
 
 سوم تير ماه ۱۳۵۶، نخستين جلسه‌ی عمومی کانون در دفتر کار مهندس رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای برپا شده و «هيأت دبيران موقت» انتخاب


:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2117
نویسنده : مهدی

محمدحسن مقدّس مراغه‏ اى

 حجّت‏ الاسلام والمسلمین حاج میرزا محمدحسن مقدّس مراغه ‏اى، یکى دیگر از شهیدان راه فضیلت در قرن چهاردهم قمرى است، که به دلیل دفاع از مشروطیّت و آزادى، و حیثیّت و شرافت انسانى بر مبناى احکام نورانى اسلام، به فیض شهادت نایل آمد. شهادت او، به دست صمدخان، عامل خونخوار و سفّاک محمدعلى شاه قاجار، در شهر مراغه رخ داد و این عمل فجیع، داغ ننگینى بر پیشانى تاریخ نهاد.

 شهید حاج میرزا محمدحسن مقدّس، یکى از علماى پاک‏ نهاد و مشروطه‏ خواه مراغه بود. او روحانى پاکدامن و بافضیلت و غیرت‏مندى بود که با دل‏سوزى و جدیّت تمام، در پیشرفت مشروطه و اندیشه آزادى‏خواهى و استقرار حکومت آزادى و رهایى انسان از قید استبداد و استعمار و استثمار با جان و دل مى‏ کوشید، و با شرکت در مجالس وعظ و سخنرانى، از مشروطه ستایش به عمل مى‏ آورد و دشمنان مشروطه و آزادى انسانى را نکوهش و سرزنش مى‏ کرد، و همین امر موجب شده بود که مخالفان آزادى ملّت ایران، کمر به قتل او ببندند و نقشه نابود کردنش را طرّاحى و اجرا کنند.

 

آرى، در روزگارى که نهضت مشروطه‏ خواهى در سراسر کشور اوج گرفته بود، و علماى نجف و مجتهدان سایر بلاد، یک‏دل و یک ‏زبان از این نهضت انسانى و ضدّاستبدادى حمایت مى‏کردند، مردان و زنان مؤمن و پاکدامن را به شرکت در نهضت فرا مى ‏خواندند، روحانیان پاک‏ نهاد و محبوب و مشهور شهرها و بلاد مختلف نیز دستورات علماى نجف را پى‏گیرى مى‏ کردند و اهالى شهرهاى خود را با بیانى آشکار و سخنانى آتشین و شورانگیز، علیه استبداد و خودکامگى پادشاهان قاجار و حکّام و والیان و دست‏ نشاندگان خونخوار آن‏ها برمى‏ انگیختند.

 

او که ذهنى روشن، اندیشه‏اى باز، تفکّرى نو و سازنده، نطقى آتشین و قدرت بیانى شورانگیز و شرارافکن داشت، هرگاه در محفلى رشته کلام را به دست مى‏ گرفت و باران کلمات و جملات خود را بر ذهن و جان حاضران فرو مى‏ بارید، بیش از چند دقیقه طول نمى‏ کشید که همه حاضران به خرمنى مبدّل مى‏ شدند که جرقه‏ اى در آن افتاده و یک پارچه آتش و شراره و شعله شده‏ اند. همواره، کسانى که از مجالس وعظ و سخنرانى روشن‏گر و آتشین او بیرون مى‏ رفتند، دیگر عهد مى‏ کردند که از آن پس، لحظه ‏اى آرام نمانند و از مبارزه با استبداد سلطنتى و دست‏ نشاندگان و حکّام جور قاجارى دمى غفلت نورزند.

 

زمانى که محمد على شاه قاجار، پس از مرگ پدرش به سلطنت رسید و مجلس شوراى ملّى را به توپ بست و آزادى‏خواهان را به بند و زنجیر کشید، طبق پیشنهادهاى مشاورانش، بر آن شد که براى ریشه‏ کن کردن تفکّر مشروطیّت و آزادى‏خواهى، رهبران و سرکردگان آزادى‏خواهان را از میان بردارد. در نتیجه، عدّه‏اى از عمّال خونخوار و آدمکش خود را واداشت که هرکدام، گروه‏هایى از اوباش را گردهم آورند و تحت فرماندهى گیرند و از خزانه سلطنتى بى‏دریغ پول خرج کنند و رهبران مشروطه‏ خواهان را سر به نیست نمایند



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 1999
نویسنده : مهدی

صمدخان شجاع‌الدوله

  (حاجى صمدخان) ملقب به شجاع‌الدوله. وى یكى از مستبدان بنام است كه با مشروطه‌خواهان آذربایجان نهایت بد رفتارى را معمول داشت. چون براثر مقاومت مردم آذربایجان، عین‌الدوله كه از جانب محمدعلى‌شاه مأمور سركوبى تبریز شده بود، كارى از پیش نبرد و عقب‌نشینى كرد محمدعلى‌شاه صمدخان را با لقب شجاع‌الدوله از تهران به مراغه فرستاد كه به تبریز رود و آزادیخواهان را قلع و قمع كند. صمدخان چون به مراغه رسید، نخست به آزار مردم و گرفتن پول از ثروتمندان پرداخت، و نخستین كسى كه نظر او را جلب كرد تا زهر خشم و كینه‏اش را به او بچشاند و از سایر اهالى شهر نیز زهرچشمى بگیرد ـ كه دیگر جرأت لب كشودن به نام و مرام و بحث مشروطه را نداشته باشند  مرحوم مقدّس مراغه‏اى بود.صمدخان وقتى دانست كه رهبرى مشروطه‏خواهان و إجراى نهضت آزادى‏خواهى در مراغه به عهده این روحانى پاك‏دل است، دستور داد تا او را از خانه‏اش بیرون كشند و با دست و پایى بسته در غل و زنجیر، به نزد او آورند.دستور او بلافاصله انجام شد و آن مرد روحانى و مقدّس، با دست و پایى بسته و شكل و شمایلى رنج‏آور، كشان كشان به نزد صمدخان آورده شد. صمدخان، همین كه آن مرد روحانى و سالخورده را در مقابل خود دید، زبان به فحّاشى و هتّاكى گشود و هرچه ممكن بود، به او بى‏احترامى كرد. آنگاه دستور داد كه دستار از سرش بردارند و ریش و محاسن مباركش را بتراشند.آو دستور داد تا در نیمروز سرد و یخبندان سخت زمستانى آذربایجان، آن روحانى سالخورده و نحیف و ضعیف‏الجثّه را درون حوض آب افكنند.در این صحنه‏هاى دل‏خراش، آن روحانى پاك‏نهاد، دیگر تاب و توان از كف داد؛ به طورى كه دیگر قادر نبود حتّى در داخل آب دست و پایى بزند و از فرو رفتن بى‏اختیار خود در آب یخ‏بسته جلوگیرى كند. صمدخان كه در ایوان نشسته بود و با كیف و لذّتى حیوانى و ددمنشانه آن صحنه‏ها را تماشا مى‏كرد، وقتى دید كه حاج میرزا محمدحسن نیمه‏جان روى سطح آب رها شده و در حال جان كندن است، دستور داد تا پیكر نیمه‏جانش را از حوض بیرون بكشند. آنگاه ریسمانى آوردند و هر دو پایش را بستند و پیكر نحیف و نیمه‏جانش را روى زمین انداختند. مردم در طول راه، این صحنه‏هاى وحشیانه و رقّت‏بار را مى‏دیدند و چون كارى از دستشان ساخته نبود، بغض‏ها را در سینه فرو مى‏خوردند و اشك درد و دریغ مى‏افشاندند سپس رو به تبریز نهاد و در 27 ذوالقعدهء 1326 ه‍ . ق. در خانقاه با آزادیخواهان روبرو شد و آنان را شكست داد و از آنجا روانهء خسروشاه گردید و پس از پیوستن سپاهیانى بدو رو به تبریز نهاد و آن شهر را به محاصره گرفت و بر محلاتى از تبریز دست یافت، لكن آزادیخواهان برابر او ایستادند و او را از تبریز راندند. صمدخان چون در تبریز كارى از پیش نبرد و مشروطه رونقى یافت به مراغه بازگشت و به حكومت پرداخت و خود را طرفدار مشروطه مى‌شناساند؛ اما چون زمزمهء بازگشت مجدد محمدعلى‌میرزا به ایران آغاز شد، صمدخان انجمنى ساخت و به مردمان گفت: محمدعلى‌میرزا خواهد آمد و مرا نوشته است كه به تبریز روم و مشروطه را براندازم. سپس رو به تبریز نهاد و پس از نبردهاى طولانى عقب‌نشینى كرد و دیگر بار از در آشتى درآمد؛ اما پس از آنكه روسها به بهانه‌هائى وارد تبریز شدند و مردم‌كشى را آغاز كردند، صمدخان دیگرباره با پشتیبانى روسیان حكومت شهر را بدست گرفت و خونریزیهاى فراوان كرد و چون بار دیگر كار آذربایجان سر و صورتى یافت، صمدخان چندى از آزار مردم دست كشید؛ اما باز به گردنكشى برخاست و دستور انتخابات را كه بدو رسیده بود نادیده گرفت. پس از سقوط كابینهء علاءالسلطنه و روى كار آمدن كابینهء مستوفى‌الممالك صمدخان از كار حكومت بر كنار شد و به خانهء خود در نعمت‌آباد رفت و آنجا نیز نماند و روانهء تفلیس شد. رجوع شود به تاریخ مشروطه تألیف كسروى و تاریخ هیجده‌سالهء آذربایجان. آقاى مورخ‌الدولهء سپهر در اخبار روز یكشنبهء 11 ژوئیه 1915 م. نویسد: بموجب اخبار واصله از روسیه صمدخان شجاع‌الدوله فرمانفرماى تحمیلى آذربایجان كه با مساعدت روسها پیرامون فجایع و مظالم بى‌شمار گردیده بود در خاك روسیه بمرض سرطان درگذشت. (ایران در جنگ بزرگ ص185).



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 3725
نویسنده : مهدی

بولود قاراچورلو معروف به سهند  

 

بیوگرافی

 

او در سال 1305در مراغه یكی از شهرهای عالم‌پرور آذربایجان، در خانواده‌ای از تبار قاراچورلو از ایلات مشهور و حماسه‌آفرین آذربایجان بدنیا آمد و در سال 1358 با جهان هستی وداع گفت. سهند یكی از بارزترین چهره‌های شعر مقاومت آذربایجان در دوره تسلط استبداد و ستم ملی است. او با برخورداری از استعداد سخنوری سرشار و سیراب نمودن از چشمه فیاض ادبیات فوكلوریك و بدایع زبان خلق و شعر شاعران نامور معاصر پا به عرصه شعر تركی آذربایجانی نهاد.

 

قاراچورلو از شاعران بنام معاصر ادبیات تركی است كه در تك تك اشعار حضور نماد، تاریخ و گوشه‌هایی از فرهنگ آذربایجان را می‌توان یافت. چنانچه در طول حیات شعری‌اش كه با حیات زندگی‌اش سرانجامی داشت در صحنه شعر مقاومت آذربایجان حضور فعال داشته است.

 

بولود قاراچورلو در سال 1325 به جرم شركت در جلسات انجمن ادبی شهر تبریز به حبس محكوم می‌شود. حبسی كه نشان از حضور فعالانه این ادیب بنام معاصر از رساندن پیام خلق آذربایجان در دوران استبداد و ستم به موضوع پرده برمی‌دارد.

 

«سهند» شاعر آزاده‌ای است كه انسان‌دوستی، برادری و برابری در اشعارش موج می‌زند و دفاع از فرهنگ و فولكور آذربایجان و بیان مظلومیت آن و مبارزه در برابر استبداد از دیگر خصوصیات این شاعر است.

 

شعر «سهند» سندی غم‌بار از تهاجمات، تحقیر و ستم‌هایی است در دوره حیات آن شاعر كه بر تارك زبان، آداب و رسوم و سنن آذربایجان روا داشته می‌شد، می‌باشد.

 

از آثار ماندگار و ارزشمند و بیادماندنی بولود قاراچورلو به نظم كشیدن داستانهای ملی و حماسی «دده قورقود» با عنوان «سازمین سوزو»، «شهریارا مكتوب» یا شعر «یاساق» در اعتراض به ممنوعیت زبان تركی قرار می‌دهد كه شعر شهریارا مكتوب، استاد شهریار را شدیداً تحت تأثیر قرار داده منجر به خلق شاهكار دیگر ایشان «سهندیه» می‌شود و دیگر اشعار منظومه‌های جاودان كه نامه و یاد او را جاودانه می‌سازند.

 

 

بولود قاراچورلو شاعر فضاهای وهم آلود

 

بیژن اسدی مقدم

 

بولود قاراچورلو (1358-1305) متخلص به «سهند» آفریدگار اشعاری بیاد ماندنی همچون «شهریار'ا مكتوب» یكی از بزرگترین و صمیمی‌ترین شاعران آذربایجان است كه در بیان قدرت كم نظیر او در تسلط به زبان مادری و خلاقیت در عرصه هنر همین كفایت می‌كند كه استاد بی‌نظیر شعر تركی ـ استاد محمد حسین شهریار ـ درباره او می‌گوید:

 

او دا شئعرین، ادبین شاه داغیدی، شانلی سهند'یم

او دا، سن تك آتار اولدوزلارا شئعریله كمندی

او دا، سیمورغدان آلماقدادی قندی

شئعر یازاندا قلمیندن باخاسان نور سپه‌له ندی

سانكی اولدوزلار اله ندی

سؤز دییه نده گؤره سن قاتدی گولو، پوسته‌نی، قندی

یاشاسین شاعیر افندی

 

بولود قاراچورلو در اقیانوس تحولات اجتماعی ایران زیسته است او میراث‌دار سه شكست در عرصه مبارزات طبقاتی (انقلاب مشروطیت) مبارزات قومی (فرقه دمكرات آذربایجان) و مبارزات ملی (حكومت دكتر مصدق) بوده و بدین ترتیب تجربه ناب او از هستی در یكی از تلخ‌ترین و طوفانی‌ترین برهه از تحولات اجتماعی كه همواره داغ جانكاه شكست و تباهی مجاهدان و آزادیخواهان و سر برآوردن استبدادهای سهمناك‌تر را بر خود داشته انجام گرفته است، روزگاری كه در آن فرزانگان و راست‌قامتان این ملت در زیر چكمه خودكامگان بیشترین هزینه و تقاص را پرداختند و در این میان مردم آذربایجان به واسطه اینكه در هر سه نهضت یاد شده بیشترین نقش را داشته و بالاترین پایداری و استقامت را نموده بودند بیش از دیگر هموطنان خود مورد ظلم و ستم استبداد شاهنشاهی فرا گرفته و عواقب ناگوار آن را چشیدند.

 

اشعار بولود قاراچورلو را شاید بتوان از جهت ایماژ شاعرانه و خلق فضای ترس‌آور و وهم‌آلود در ردیف پیش رمان‌های رئالیستی صادق هدایت بخصوص «بوف كور» نمایشنامه‌ها و داستان‌های كوتاه دكتر غلامحسین ساعدی بویژه «عزاداران بیل» همچنین رمان «سنفونی مردگان» عباس معروفی محسوب نمود. یعنی هم طراز قله‌های ادبیات داستانی معاصر ایران كه با استعداد هنری شگرف و صمیمیت و صداقتی كم نظیر با زندگی و آثار قلمی خود و با سینه‌ای گشاده به مصاف خودكامگانی كه شعور انسان را تحقیر می‌كردند رفته، و عمیق‌ترین بنیان استبداد را كه ریشه در ذهن و روان تاریخی این ملت دارد یعنی «ترس» و «واهمه» را به ریشخند گرفته و از سر بریده، نترسیدند.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2142
نویسنده : مهدی

ابوالقاسم آزاد مراغه‏ ای

 (1325 -1261 ش)، روزنامه‏ نگار و نویسنده.

 ابوالقاسم آزادمراغه ای فرزند میرزا عبدالمحمد ثقة الاسلام در دی ماه ١٢۶١ ش در مراغه متولد شد. پس از پایان تحصیلات ابتدائی و متوسطه در مراغه در سن هفده سالگی از سوی پدر راهی نجف شد تا به کسوت روحانیت درآید. در نجف نزد آیت الله ملا محمدکاظم خراسانی و شیخ حسن ممقانی و فاضل شربیانی به مدت پنج سال و نیم به تحصیل پرداخت و با کسوت روحانیت به ایران بازگشت. اما به رغم میل پدر از روحانیت کناره گرفت ، به تهران رفت و به آموزگاری وفراگیری زبان فرانسه مشغول شد. آزادمراغه ای دوسال در تهران بود و سپس برای فراگرفتن علوم جدید راهی اروپا شد. در باکو همراه با چند تن دیگر از ایرانیان مدرسه ای تأسیس کرد  و مدت یازده سال به سیاحت و اقامت در کشورهای ترکیه ، یونان ، مصر ، فرانسه ، انگلستان بلژیك، هلند، حجاز ، هندوستان و...پرداخت. در ایام اقامت در انگلستان به فکر تغییر خط فارسی افتاد؛ این در زمانی بود که اندیشه تغییر خط و زبان فارسی از مدتی پیش در بین برخی از تجددگرایان ایرانی باب شده و مورد بحث بود. او با همین تفکر به ساختن لغات فارسی پرداخت. از انگلستان راهی هندوستان شد و در کالج علیگر به آموزش زبان انگلیسی پرداخت  و به همکاری با روزنامه حبل المتین نیز مشغول شد. در پنج سالی که در هند اقامت داشت ، با توجه به زمینه مساعد موضوع واژه سازی در هند و دسترسی آسان به فرهنگهایی چون دساتیر و برهان قاطع ، مجموعه ای از هشت هزار لغت فارسی به همراه با معادل انگلیسی آنها تحت عنوان فرهنگ نوبهار ایران  فراهم کرد. در آغاز جنگ جهانی اول در حالی که به هشت زبان و به خطوط باستانی ایران مسلط بود به ایران بازگشت. در ایران به استخدام وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه درآمد  و مدتی نیز در روزنامه ارشاد به مسائل مختلفی چون مالیات ، « گفتار پارسی » به نگارش سلسله مقالاتی تحت عنوان روزنامه خوانی و زبان پرداخت و در این مقالات از کلمات فرهنگ خود استفاده می کرد . در این اوقات بود که بنا به تشویق دیگر مروجان اندیشه تغییر خط و باستانگرایی در سال ١٢٩۴ ش" نامه پارسی" را منتشر کرد. اولین شماره آن در٢٩ خرداد ١٢٩۵ در تهران منتشر و آزاد در مقدمه ای خطاب به مادر میهن از اینکه زبان شیوا و شیرین فارسی به زبان تلخ بیگانگان در آمیخته شکوه کرد. سپس به انگیزه نگارش این نشریه پرداخت. این نشریه اولین نشریه ای بود که در آن با حمایت یکسره « ایرانیان پاک نژاد و پارسی خواه » از واژگان فارسی استفاده می شد. قصد آزاد این بود که در هر شماره مجله صفحه ای را به واژگان فرهنگ خود اختصاص دهد و از اولین شماره در مقابل واژگان جدید معنی آن رامی آورد. و ابوالحسن میرزا شیخ الرئیس قاجار نیز قطعه ای در وصف آزاد و تحسین اقدامش سرود. افراط وی در باستانگرایی به حدی بود که از تاریخ باستانی که مبدأ آن تاجگذاری کیومرث بود  استفاده می کرد. این نشریه دو سال انتشار یافت و در آن از افرادی چون شیخ الرئیس ، مجدالاسلام کرمانی و اعتصام الدوله مطلب منتشر می شد؛ و کسانی چون مستوفی الممالک و محمدولی خان سپهسالار اعظم و سردار مؤید نیز به آن کمک مالی می کردند. آزادمراغه ای به پاس انتشار این نشریه موفق به دریافت نشان علمی دانش از سوی وزارت معارف شد.

ابوالقاسم خان آزادمراغه ای در حین انتشار روزنامه به دموکراتها پیوست و در محافل مختلف به نطق در مخالفت با دولت وثوق الدوله می پرداخت. او پس از نامه پارسی مدت کوتاهی به انتشار روزنامه ای به نام آسایش اقدام کرد. اولین شماره این روزنامه در فروردین سال١٢٩٩ منتشر شد؛ اما هیجده شماره بیشتر از آن انتشار نیافت. علت توقیف نشریه فعالیتهای سیاسی آزاد مراغه ای در حزب دموکرات در مخالفت با دولت وثوق الدوله بود که منجر به دستگیری وی شد. آزاد مدتی در حبس بود و پس از آزادی امتیاز این روزنامه رابه میرزا ابوطالب شیروانی بنان السلطنه واگذار کرد ، وخود به همیاری همسرش شهناز رشدیه دختر میرزا حسن رشدیه درمرداد سال ١٢٩٩ ش نشریه ای به نام نامه بانوان منتشر کرد.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 3215
نویسنده : مهدی

اسماعیل حمیدیه ( نشید)

 اسماعیل حمیدیه متخلص به ( نشید) به سال 1295هجری شمسی در شهر مراغه دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در مراغه و اورمیه به پایان رسانید. پایان تحصیلات دوره متوسطه او مصادف بود با جنگ جهانی دوم و فوت پدر که نتیجتا مسئولیت و کفالت خانواده بر وی محول می گردد. با وجود استعداد فوق العاده و علاقه وافر به ادامه تحصیل و یادگیری که یکی از خصیصه های اخلاقی وي بود و همیشه

نیز این مسئله را به فرزندان و نزدیکان و آشنایان خود توصیه و آنان را تشویق به فرا گیری و تحصیل علم و هنر می نمود خود به علت مشکلات خانوادگی و مسئولیت هائی که بر عهده گرفته بود قادر به ادامه تحصیلات منظم و دانشگاهی نشد ولی لحظه ای از یاد گرفتن و مطالعه باز نایستاد.


حمیدیه ضمن فعالیت های ادبی و فرهنگی خود از فعالیت های اجتماعی و اقتصادی و تولیدی نیز غافل نبود. از همان آغاز جوانی به فعالیت های کشاورزی و تولیدی روی آورده و در احیای کشاورزی منطقه به خصوص در ایجاد باغات و مزارع قدم های موثری برداشته است. روی این اصل با طبیعت بیشتر مانوس گشته و در سرودن اشعارش بیشتر از طبیعت الهام گرفته است.

 

حمیدیه مردی وطن پرست و اجتماعی و دارای بیان و قلم قوی و از شم سیاسی ویژه ای برخوردار بود به طوری که بیان و نوشته های او هر شنونده و خواننده را تحت تاثیر فراوان قرار می داد و نظریات او در مسائل سیاسی همیشه مورد تائید دیگران بود. لذا به لحاظ آگاهی و بینش سیاسی و معلومات جامع و قدرت بیان, دوستان و هواداران بسیاری از تمام طبقات جامعه داشت و بهترین مشاور و راهنمای دوستان و آشنایان
خود بود. سرودن شعر را از جوانی شروع کرد و بعد ها به عضویت اغلب انجمن های ادبی در امد و با بسیاری از شعرا و نویسندگان از جمله استاد محمد حسین شهریار شاعر نامی آذربایجان دوستی بسیار نزدیک داشت. قسمتی از سروده های وی در کتابی تحت عنوان سایه روشن در سال 1353 یعنی در زمان حیات خود شاعر چاپ و منتشر گردید در صورتی که بسیاری از اشعار و غزلیات او هنوز به چاپ نرسیده است.

 

اسماعیل حمیدیه ( نشید) در هفتم آذر ماه سال 1357بر اثر سکته قلبی دیده از جهان فرو بست و در گورستان زاد گاهش گلشن زهرا به خاکسپرد.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 5148
نویسنده : مهدی

حاجی میر حبیب مجتهد حائری

 میر حبیب مجتهد حائری عارفی وارسته وعالمی فاضل بود ،زادگاهش مراغه،بواسطه نبوغ وعشق وعلاقه اش به كسب علوم اسلامی به سرعت وباموفقیت توانست به مرحله ای اجتهاد رسیده درزمره ی مجتهدین وعالمان طراز اول شهر گردد.

اوفاضلی خوش محاوره وبدیع المحاضره بود. اكثرفضلا و اعیان ومحترمین شهر بواسطه فضل واستغنای طبعش بوی ارادت داشتند.مردی باشهامت وجسارت بود،دارای صراحت لهجه وزبانی تند برای نامحرمان ومتملقین داشت.درسال 1326شمسی به هنگام بازدید محمدرضای پهلوی از شهرمراغه،مرحوم میر حبیب در حیاط داخلی مسجد جامع به تندروی ها وخطاهای رضاخان اشاره كرده میگوید:انشاْالله كه سیاست و روش حكومت شما مانند پدرتان نباشد.

درسالهای 1324و1325شمسی كه سالهای بحران ونا امنی برای مراغه وآذربایجان بودوقدرت هواداران حزب توده در منطقه بسیار شدت گرفته بود،عده ای به تحریك جمعی كه بازیچه ی دست آنان شده بودند دراعتراض به اقلیت ارمنیان حاضر در شهر،جهت غارت منازل واموال ارامنه به سوی آنان رهسپار می شوند . خبر حركت مردم به گوش مرحوم میر حبیب آقا می رسد وفورا سوار درشكه شده به حمایت از ارامنه وجلوگیری ازاقدام ابلهانه ی مردم برمی خیزد ومانع كشتار ارامنه می شود.

مرحوم میر حبیب مجتهد حائری پس از عمری مجاهدت بانفس،وعظ و ارشاد مردم،روحش به ملكوت اعلی پیوست و جنازه ی آن بزرگوار در مراسمی بی نظیر بر دوش هزاران نفر در قبرستان آقالار به خاك سپرده شد .

هم اكنون مزار آن مرحوم در بوستان آقالارجنب موزه سنگ نبشته ها زیارتگاه اهالی شهر میباشد.

 

 

 

 

 
 
منابع : تاریخ مراغه به روایت تصویر غلامیه/http://farabiasl.com


:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2948
نویسنده : مهدی

 

محمد ساعد مراغه‌ای

 

محمد ساعد مراغه‌ای معروف به (ساعدالوزاره) (متولد سال ۱۲۶۴ ه.ش در تفلیس)، سیاستمدار و چند دوره نخست وزیر ایران در دوره محمدرضا پهلوی بود.

پدرش از روحانیان مراغه بود که به تفلیس مهاجرت کرده بود. او تحصیلات خود را در رشته حقوق و سیاست در روسیه و سوئیس به‌پایان رساند و وارد خدمت وزارت امور خارجه ایران شد.

در جوانی چندی معلم خانگی یکی از فرزندان پرنس ارفع بود. بعدها به منشی‌گری پرنس ارفع در استانبول ارتقا یافت.

در ۱۳۲۱ سهیلی او را که سفیر ایران در مسکو بود به تهران فراخواند و به وزارت امورخارجه منصوب کرد. در اسفند ۱۳۲۲ نخست‌وزیر ایران شد.در تاریخ سیاسی ایران ساعد نخستین کسی بود که (به فرمان محمدرضاشاه پهلوی) دست به برقراری رابطه سیاسی با اسراییل زد. این اقدام او با واکنش شدید رهبران عرب از جمله ناصر روبرو شد. ساعد بعدها اعلام کرد هدف او از این کار این بوده‌است که به کمک مهندسان و متخصصان ژنتیک و کشاورزی اسراییل که در جهان بی نظیرند بتواند دو سوم ناحیه کویری ایران را به زمینهای مرغوب کشاورزی تبدیل کند و از این طریق ایران را برای هممیشه از نظر مواد غذایی و محصولات کشاورزی به خودکفایی برساند.

علیرغم حضور ساعد در شوروی به عنوان سفیر و آشنایی وی با دستگاه دیپلماسی روس‌ها وی در دوران نخست وزیریش نتوانست از این مزیت سود ببرد و در نهایت با فشار روس‌ها و پشتیبانی حزب توده ایران در ۱۸ آبان ۱۳۲۳ مجبور به استعفا شد. گفته می‌شد که دلیل مخالفت روسها و حزب توده با ساعد مقاومت وی در برابر اعطای امتیاز نفت شمال ایران به شوروی بود.

تاریخ نخست وزیری ایران بعد ازعلی سهیلی از ۸ فروردین ۱۳۲۳ تا آبان ۱۳۲۳و از ۱۷ آذر ۱۳۲۷ تا ۲ فروردین ۱۳۲۹ بعد ازعبد الحسین هژیر

پست های دیگر

وزیر امور خارجخ کابینه قوام

وزیر امور خارجخ کابینه سهیلی

•           سفیر ایران در ایتالیا

•           سفیر ایران در شوروی

•           سفیر ایران در ترکیه

•           سفیر ایران در واتیکان

نخست‌وزیران محمدرضا پهلوی

محمدعلی فروغی • علی سهیلی • احمد قوام • علی سهیلی • محمد ساعد • مرتضی قلی بیات • ابراهیم حکیمی • صدرالاشراف • ابراهیم حکیمی • احمد قوام • ابراهیم حکیمی • عبدالحسین هژیر • محمد ساعد • علی منصور • علی رزم‌آرا • حسین علاء • محمد مصدق • احمد قوام • محمد مصدق • فضل‌الله زاهدی • حسین علا • منوچهر اقبال • جعفر شریف امامی • علی امینی • اسدالله علم • حسنعلی منصور • امیر عباس هویدا • جمشید آموزگار • جعفر شریف امامی • غلامرضا ازهاری • شاپور بختیار 

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 
 

 

 


:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2439
نویسنده : مهدی

تائب مراغه ای

 مولانا شرف الدین محمود مراغه ایی از فضلای مشهور آن سامان بوده و بسیاری از مردم معتقد و مرید وی بوده اند خصوصاٌ اهل مراغه آن حدود و او غالب اوقات خدمت شیخ مجاهد و شیخ ابراهیم که از فرزندان شیخ مصطفی عزیزکندی بوده اند رسیده و صحبت داشته و این شیخ مصطفی مرید خاص عوض بن عبدالغفار اردبیلی بوده به کله بابای مراغی اشتهار دارد بالجمله مولانا تائب در اواخر قرن دهم هجری در 930 وفات یافته در مقبره چرنداب در حرم شیخ ابراهیم جونیانی محاذی تکیه سید حسن مفتول بند مدفونست و او صاحب حسن خط بوده و اشعار خوب دارد مطالع مشهور ذیل از اوست .

 

دهان بگشوده چون شیریست خون خصم را راغب

علی رغم عدو عین علی بن ابی طالب

بلبل که در حریم چمن آشیانه ساخت

مقصود او گل است و چمن را بهانه ساخت

گر ز بعد مصطفی جز مرتضی دانسته ام

در دو عالم یک رسول و دم خدا دانسته ام .

 

منبع:http://farabiasl.com



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2034
نویسنده : مهدی

شیخ ركن الدین ابولحسن مراغه ای معروف به اوحدی

 شاعر سده هفتم و هشتم ایران است. او در مراغه زاده شد و مدتی در اصفهان مقیم بود. معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید بود. آرامگاه او در مراغه است. هم اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر میباشد در 670 هجری در مراغه متولد شد او از جوانی انسانی عارف و وارسته کامل بود و در علوم دینی و عرفانی بدرجه کمال رسید او تحت صافی تخلص می کرد اوحدی مانند اغلب شاعران عصر خود پس از گذراندن جوانی و پایان بردن تحصیلات معمولی زمان خود از مراغه به قصد سیر و سیاحت خارج شد و مدتها به سیاحت گذراند.  برخی تذكره‌نویسان وی را از جمله‌ی اصحاب شیخ‌اوحدالدّین‌كرمانی ذكركرده‌اند، امّا اتّخاذ تخلّص اوحدی را تنها باید ارادت معنوی شاعر به شیخ‌اوحدّالدین‌كرمانی دانست وگرنه اوحدی تقریباً ۳۵سال پس از فوت اوحدّالدین پا به عرصه‌ی هستی نهاده است.

 اثر جاویدانی وی ( جام جم )مثنوی شامل پنجهزار بیت است که در 733 آنرا به نظم کشیده است سایر آثار اوحدی ( ده نامه ) ( منطق العشاق ) است که همواره مورد توجه شاهان ایلخانی بوده است. وفات اوحدی در سال 738 قمری در مراغه اتفاق افتاد و آرامگاه او در باغی زیبا زیارتگاه عاشقان عرفان است. اوحدی علاوه بر قصائد و غزلیات دارای کتابی است به نام « جام جم » که مهمترین اثر اوست. این کتاب، یک مثنوی است که اوحدی در سرودن آن به « حدیقة » سنـــایی نظر داشته است. و اما غزل زیر که سرودة اوحدی است علاوه بر برخورداری از زبانی گرم و پویا ، مانند غزلهای سعدی تمام زیباییهای خود را به یکباره به خواننده می بخشد.

اوحدی در آثارش نیازهای زمان خود را شرح داده است. شعرهای وی علاوه بر موضوع‌های عرفانی، گرایش شاعر را نیز به مسایل اجتماعی و تربیتی می‌نمایاند. اوحدی بیش از هر شاعر دیگری به این گونه مسایل توجّه ویژه داشته است. پاره ‌یی از غزل‌های اوحدی در دیوان‌حافظ وارد شده است. ملك‌الشّعرای ‌بهار چنین عقیده دارد كه اوحدی‌مراغی در شیوه‌ی غزل‌سرایی كمتر از حافظ نیست.

اوحدی مراغه ای از شاعران نسبتا توانای قرن هفتم و هشتم هجری است که تاکنون تحقیق و تفحصی در خور در دیوان اشعار او صورت نگرفته است. رساله حاضر گامی است-هرچند کوچک-در جهت رفع این نقیصه که در آن ابتدا با استفاده از دیوان شاعر ، تذکره ها و کتابهای تاریخی نزدیک به عصر وی، شرح حال ، آثار ، افکار و سبک شاعری او به طور دقیق مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. پس از آن کلیه دیوان او-به استثنای مثنوی جام جم-مطالعه گردیده و نکات و اشارات مهم و برجسته این دیوان به قرار زیر شرح گردیده است:1-آیات قرآن، احادیث و سخنان مشایخ.2-تلمحیات و اشارات.3-اهم کنایات و امثال و حکم.4-واژه ها و اصطلاحات عرفانی.5-واژه ها و ترکیبات دشوار..



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2262
نویسنده : مهدی
 دخیل مراغه ای

  

 


آخوند ملا حسین مراغه ای متخلص به دخیل از شعرای قرن سیزدهم هجری بوده وادبیات نوحه تركی را به حالتی مدوّن و نظام مند درآورد، دخیل به شاعر مقتل‌نویس معروف است چون یک مقتل شش جلدی به صورت نظم و نثر نوشته است.

 

این مجموعه مشتمل بر وقایع كربلا و بزبان تركی در شش جلد مكرر در تبریز چاپ شده است. و یك اثر واقعا ارزشمند برای ارادتمندان اهل بیت میباشد.گفتنی است، بنابر روایات مختلف، آخوند ملاحسین مراغه ای شاعری از روستای خرمازرد از توابع شهرستان مراغه بوده است./

 

نمونه ای از اشعارش

باش وئرن من، باش کسن سن، قیل و قال ائتمک نه‌چون

بیر نفر مظلومو اؤلدورمکده بو غوغا نه‌دیر

ایندی یئل طوفان ائدر، توز تورپاغی ائیلر کفن

یار کویوندا شهیده خلعت دیبا نه‌دیر

ترجمه فارسی

سر دهنده من، سر بُرنده تو، دیگر این قیل و قال برای چیست؟

برای کشتن یک مظلوم این‌قدر غوغا برای چیست؟

اکنون باد طوفان می‌کند و خاک و غبار را کفن من می‌نماید

برای شهید کوی دوست خلعت دیبا چه معنی دارد؟

 

منبع:http://farabiasl.com



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2066
نویسنده : مهدی

میر عبدالفتاح موسوی (اشراق )

 ایشان عالم و فاضل و کامل بوده و در طریقه عرفان بلدیت تمام داشته شخصی بودند درویش مسلک و عارف مدرک و سیادت نسب و نقابت و نجابت حسب در اوائل حال چنانکه در مثنوی ریاض الفتوح مفصلا مذکور داشته بقصد تفحص مرشد مسافرت و در مشهد مقدس طوس بعارف کامل متقی میر محمد تقی مشهدی مشتهر بشاهی رسیده و در عالم رویا جناب پیغمبر ( ص ) ایشان را بارادت میر ترغیب و بحضور ایشان شتافته و مدتی اختیار ملازمت و مریدی ایشان کرده و از آن بزرگوار ارشاد یافته و بعد از تکمیل ظاهر و باطن بمراغه مراجعت فرموده و در اواخر عمر بامر شیخ الاسلامی مراغه اشتغال داشته اند و اشعار عارفانه رنگین و مکتوبات عاشقانه دلنشین بزبان فارسی  و ترکی بسیار دارند و در مراثی سیدالشهدا علیه السلام واقعات بسیار بزبان ترکی در نهایت فصاحت که بزعم فقیر بالاتر از آن بآن زبان امکان ندارد منظوم ساخته الحق بلاغت را بنهایت رسانیده در پارسی اشراق و در ترکی فتاح تخلص میکند و با میر مزبور کمال ارتباط داشته است و مثنوی ریاض الفتوح او که در کمال خوبی و مرغوبی ساخته اند مطلعش اینست .

 

بیا ای دل شوخ کودک مزاج

رهاکن دمی از خود این اعوجاج

ز جان باش با راستان منتظم

قل الله ربی ثم استقم

 

جناب اشراق در سال 1175 هجری در شهر مراغه وفات یافته و هم در آنجا مدفون است.

 

منبع:http://farabiasl.com



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2126
نویسنده : مهدی

محمدحسن‌ خان‌ (اعتمادالسلطنه)
نویسنده: سید علی آل داود     
  
اِعْتِمادُالسَّلْطَنه‌، محمدحسن‌ خان‌ (21 شعبان‌ 1259- 18 شوال‌ 1313ق‌/16سپتامبر1843- 2 آوریل‌1896م‌)، دانشمند و سیاست‌پیشة مشهور عصرناصرالدین‌شاه‌ و صاحب‌دههاكتاب‌.محمدحسن‌ازدودمان‌ مراغه‌ای‌ بود و پدرش‌ حاج‌ على‌خان‌ كه‌نخست‌ لقب‌ ضیاءالملك‌ داشت‌ و سپس‌ به‌ اعتمادالسلطنه‌ ملقب‌ شد، حاجب‌ الدولة دربار ناصرالدین‌ شاه‌ بود. خاندان‌ او از ادوار نخست‌ پیدایش‌ قاجاریه‌ در دربار صاحب‌ عناوین‌ و مشاغلى‌ بودند و جدش‌ موسوم‌ به‌ حسین‌خان‌ مقدم‌ مراغه‌ای‌ چندی‌ پیشخدمت‌ عباس‌ میرزا نایب‌السلطنه‌ بود و چون‌ به‌ تهران‌ آمد، كارهای‌ حكومتى‌ را عهده‌دار شد. پدر اعتمادالسلطنه‌ نیز به‌ مقامات‌ بلند سیاسى‌ دست‌ یافت‌، اما در زمان‌ محمدشاه‌ به‌ سبب‌ پاره‌ای‌ نادرستیها از كار بركنار شد و اموالش‌ مصادره‌ گردید و به‌ زندان‌ افتاد و سرانجام‌ به‌ عتبات‌ عالیات‌ تبعید شد. چون‌ محمدشاه‌ درگذشت‌، حاج‌ على‌ خان‌ به‌ تهران‌ بازگشت‌ و موردتوجه‌ مهد علیا، مادر شاه‌ جدید قرار گرفت‌ و در دربار به‌ سرعت‌ نفوذی‌ به‌ هم‌ رسانید، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ میرزا آقاخان‌ نوری‌ او را جزو نزدیكان‌ و محارم‌ خویش‌ درآورد. حاج‌ على‌خان‌ در همان‌ اوان‌ رسماً حاجب‌الدولة دربار شد و در توطئه‌ برضد امیركبیر با مهد علیا و میرزا آقاخان‌ نوری‌ همدست‌ بود و وظیفة قتل‌ امیركبیر را برعهده‌ گرفت‌. در دورة صدارت‌ میرزا آقاخان‌ نوری‌ كار حاج‌ على‌خان‌ نیز رونق‌ بیشتری‌ یافت‌، اما چون‌ آقاخان‌ نوری‌ در محرم‌ 1275ق‌/1859م‌ از صدارت‌ كنار رفت‌، او نیز معزول‌ و بیكار شد. 
محمدحسن‌ خان‌ اعتمادالسلطنه‌ چهارمین‌ فرزند حاجى‌ على‌خان‌ بود و در تهران‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود .همزمان‌ با افتتاح‌ مدرسة دارالفنون‌ در 1268ق‌/1852م‌ او جزو اولین‌ شاگردانى‌ بود كه‌ پای‌ به‌ این‌ مدرسه‌ نهاد و 12 سال‌ در آنجا به‌ فراگرفتن‌ زبان‌ فرانسه‌ و آموزشهای‌ نظامى‌ پرداخت‌. مدتى‌ بعد عزیزخان‌ سردار كل‌ (وزیر جنگ‌) او را به‌ منصب‌ «وكیلى‌ نظام‌» منصوب‌. محمدحسن‌ خان‌ دورة تحصیل‌ در دارالفنون‌ را با دریافت‌ مدال‌ طلا به‌ پایان‌ رسانید و با درجة یاوری‌ (سرگردی‌) جزو ملتزمان‌ دستگاه‌ ولیعهد محمدقاسم‌ میرزا درآمد، اما محمدقاسم‌ میرزا در همان‌ اوان‌ كودكى‌ درگذشت‌ و محمدحسن‌خان‌ هم‌ به‌ خیل‌ ملتزمان‌ میرزا محمدخان‌ سپهسالار پیوست‌ .در 1275ق‌/1859م‌ به‌ منصب‌ سرهنگى‌ ارتقا یافت‌ و چون‌ پدرش‌ در این‌ هنگام‌ مورد عفو شاه‌ قرار گرفته‌، و حكومت‌ خوزستان‌ و لرستان‌ به‌ او واگذار شده‌ بود، وی‌ نیز به‌ عنوان‌ نایب‌الایاله‌ و رئیس‌ قشون‌ همراه‌ پدر شد و چندی‌ حكمرانى‌ شوشتر را در دست‌ گرفت‌. در 1278ق‌/1861م‌ به‌ تهران‌ بازگشت‌ و ژنرال‌ آجودان‌شاه‌ شد.
در 1280ق‌/1863م‌ زمانى‌ كه‌ حسنعلى‌خان‌ امیرنظام‌ گروسى‌ وزیر مختار ایران‌ در فرانسه‌ بود، محمدحسن‌ خان‌ به‌ عنوان‌ وابستة نظامى‌ سفارت‌ ایران‌ در پاریس‌ تعیین‌ شد و دو سال‌ عهده‌دار این‌ سمت‌ بود، اما توقفش‌در آن‌شهر 4سال‌ طول‌ كشید و همزمان‌ به‌ادامةتحصیل‌پرداخت‌. در 1284ق‌ از آن‌ كشور مراجعت‌ كرد و با گرفتن‌ لقب‌ صنیع‌الدوله‌، به‌ سمت‌ مترجمى‌ مخصوص‌ شاه‌ برگزیده‌ شد.
محمدحسن‌ خان‌ چندی‌ بعد در 1290ق‌ معاون‌ وزیر عدلیه‌ و مقدم‌ السفرا شد و پس‌ از آن‌ كه‌ دوران‌ اوج‌ پیشرفت‌ وی‌ بود، به‌ مقاماتى‌ برگزیده‌ شد كه‌ برخى‌ از آنها به‌ این‌ شرح‌ است‌: عضو مجلس‌ شورای‌ دولتى‌ در 1299ق‌، مسئول‌ ادارة نامة دانشوران‌ و ادارة انطباعات‌ در 1298ق‌ و پس‌ از مرگ‌ اعتضادالسلطنه‌، وزیر انطباعات‌ و ریاست‌ دارالترجمه‌ از 1300ق‌/1883م‌، عضو انجمن‌ جغرافیایى‌ پاریس‌ در 1295ق‌/1878م‌، عضو انجمن‌ آسیایى‌ فرانسه‌، عضو انجمن‌ آسیایى‌ روس‌ و انجمن‌ آسیایى‌ لندن‌ در 1303ق‌/1886م‌.
اعتمادالسلطنه‌ طبعى‌ جاه‌طلب‌ داشت‌ و همواره‌ در پى‌ كسب‌ مقامات‌ و عناوین‌ تازه‌ بود، اما تا آنجا كه‌ از منابع‌ برمى‌آید، ناصرالدین‌ شاه‌ از سپردن‌ مسئولیتهای‌ سیاسى‌ مهم‌ به‌ او اجتناب‌ مى‌كرده‌ است‌؛ گوآنكه‌ به‌ تعبیر ظل‌السلطان‌  وی‌ رئیس‌ جاسوسهای‌ مخفى‌ شاه‌ بوده‌ است‌. اعتمادالسلطنه‌ گذشته‌ از عضویت‌ در مجامع‌ بین‌المللى‌ از برخى‌ دولتهای‌ خارجى‌ چون‌ اتریش‌، اسپانیا، آلمان‌، انگلیس‌، و عثمانى‌ مدالها و نشانهای‌ متعدد دریافت‌ كرده‌ بود .


:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 5428
نویسنده : مهدی
نادر فرید فتحی (آیدین )

استاد نادر فرید فتحی متخلص به ( آیدین )  شاعر معاصر مراغه ای در سال 1335 در مراغه متولد و موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد در رشته ادبیات فارسی شد.
وی در کسوت معلم و استاد دانشگاه در مدارس و دانشگاه های این شهرستان مشغول به تدریس در رشته ادبیات فارسی بود.
این شاعر مراغه ای با سرودن شعرهای بسیاری در قالب غزل، قصیده، شعر نو و سایر قالب های شعری از شعرای فعال در ادب و شعر فارسی و ترکی در استان و کشور بود.
فریدفتحی، از محضر استادان شعر این منطقه از جمله سهند و کریمی بهره مند شده و توانسته بود در جشنواره های شعر فارسی از جمله جشنواره های شعر دفاع مقدس رتبه های برتر و برگزیده را کسب کند.
وی از بنیانگذاران انجمن ادبی اوحدی در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی و از اعضای فعال حوزه شعر و ادب این منطقه بود.
استاد فرید فتحی شاگردان بسیاری را تربیت نموده اند که بسیاری از آنان هم اینک در کسوت استادی در دانشگاه های منطقه به تدریس مشغول هستند
وی  پس از سال ها فعالیت در زمینه شعر و ادب فارسی و ترکی،  دوم تیرسال 1392 در سن 57 سالگی  در اثر عارضه قلبی در بیمارستان امیرالمومنین (ع) شهرستان مراغه درگذشت.
از استاد نادر فرید فتحی که با تخلص ( آیدین) معروف بود آثار متعدد شعری فراوانی به جای مانده است که هنوز به زیر چاپ نرفته است، تنها کتاب بایاتیلار ایشان  چاپ شده است.
 در زیر یک نمونه شعرترکی به نام (وفا قیلماز سنه ظلمت) از استاد آورده شده است
 
 
وفا قیلماز سنه ظلمت
آچیل صبحم سنی تاری! گؤزو یولدا قلان واردیر
 
سنه چاتماق امیدیله ,ییخیلمیش وار ,یاتان واردیر
قارا زولفون کنار ائت,ای گؤزه ل صبحیم گؤروش منلن
 
سنین تک آینا آیدنلیق داها هاردا,هاچان واردیر
توتولموش بختی آچماقدا ,المدن توت ,آیاغیله
 
آماندیر اؤلکه ده ظلمت ,کولکلروار,دومان واردیر
یاخین کیمسه یاد اولماقدا ,منی یاندیردی دارلیقلار
 
من بیچاره بیلمزدیم اونتماق وا, یالان واردیر
هامی یاتمیش فقط بیر جوت اویاق گؤزلرمنی گؤزلر
 
سنه حسرتله باقماقدان سارلان وار,سولان واردیر
کئچیرت اولدوزلاری بیردم,سحر الوان بویا گونلر
 
وفا قیلماز سنه ظلمت,اوظلمتلره قان واردیر
اگر آغلار گؤزیله یاتسادا صبحیم ده رین یئرده
 
قوجا یعقوب تک عطرین اوزاقلاردان,آلان واردیر
دئمه پروانه یانماقدا سرآمد دیر منه ((آیدین))
 
طواف شمعده آیا منیم تک ده , یانان واردیر؟


:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 6177
نویسنده : مهدی

مجرم مراغه ای(حاج کبیر آقا)

 حاج میر سلام الله موسوی فرزند محمدباقر ، مشهور به حاج کبیر آقا ، ملقب به مجذوب علیشاه ، متخلص به مجرم ، از جانشینان جنت علیشاه بوده و در مراغه سکونت داشت . در سال 1249 هجری قمری بدنیا آمده و پس از 81 سال عمر در سال 1330 هجری قمری فوت نموده است ( آقای یونس مروارید در کتاب مراغه ( افرازه رود ) سال وفات حاج میر سلام الله موسوی را 1324 ه . ق مطابق با 1905 میلادی و 1284 شمسی درج نموده اند ) و در مقبره ائی واقع در اول کوچه پسند آباد مراغه مدفون است. دیوان او موسوم به بحرالاسرار به اهتمام یکی از مریدانش بنام رضاقلی میرزا مجنون علیشاه در سال 1324 در دارالسلطنه تبریز و در چاپخانه مشهدی اسد آقا به شیوه سنگی چاپ و منتشر شده است 

مرحوم حاج کبیر آقا از احفاد میر عبدالفتاح موسوی مراغی معروف به اشراق است . ایشان بواسطه مقام عرفانیشان ، قبل از ارتحال وصیت نامه ای به خط خود تنظیم و در آن فتح الله خان ظفرالدوله سردار موید ( برادر جاج صمد خان شجاع الدوله ) را جانشین خود معرفی کرده است . 

« اوژن اوبن » فرانسوی که در سالهای 1906 و 1907 در ایران سیاحت کرده ، هنگام حضور در مراغه به دیدار حاج میرزا کبیرآقا رفته و شرح دیدارش را نیز مکتوب کرده است . در این دیدار میرزا کبیر آقا خود را از اعقاب شاه نعمت الله ولی دانسته که نیاکان وی بعد از پراکنده شدن دودمان شاه نعمت الله ولی به مراغه افتاده اند و ایشان در آن زمان مرشد تمام نعمت اللهی های شمال غرب ایران بوده اند .

بنا بر نوشته اوژن اوبن حاج میرزا کبیر آقا حتی طرف توجه و اهتمام همه ارمنیان و یهودیان و اهل سنت بوده است . نمونه ایی از غزلیات او :

 

این چه درد است که دارو ز دواخانه اوست ؟

وین چه گنج است که جانها همه ویرانه اوست ؟

این چه جام است که عالم ز می اش سرمستند

عارفان سرخوش و شوریده ز پیمانه اوست ؟

هر کجا می نگرم حسن رخش جلوه گر است

این چه حسن است که دلها همه دیوانه اوست ؟

شورشی در هر سر کوچه و بازار زکیست ؟

فتنه و شور جهان جمله ز افسانه اوست

« یا صنم » ورد زبان همه شاه و گداست

این صنم کیست که دلها همه بتخانه اوست ؟

عاشقان سوخته بر شمع رخش سر تا پا

عارفان در سر شمع وی و پروانه اوست

« کنت کنزاٌ » که نهان بوده به زیر زلفش

چیست این گنج که پنهان شده در سایه اوست ؟

عالمی مست ز صهبای وی ، اما عجب است

کس نداندکه همه مست ز میخانه اوست

مجرم از روز ازل دل به تو داده است که خلق

همه گویند که این دلبر و جانانه اوست .

حاجی میر سلام الله موسوی مشهور به حاجی کبیرآقا و ملقب بمجذوب علی شاه مجرم مراغه ایی از معاریف مراغه است دیوانش از قصائد و غزلیات بعنوان بحر الاسرار در سنه 1324 در تبریزچاپ شده و این قطعه از آنجاست :



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2556
نویسنده : مهدی

عبد القادر بن غیبی مراغی

خلاصه : عبد القادر بن غیبی مراغی معروف به حافظ در نیمه سده هشتم هجری در مراغه زاده شد و پس از آموختن موسیقی و علوم زمانه نزد پدرش غیبی، به تبریز رفت و دردربارهای سلطان حسین و سپس سلطان احمد جلایر به نوازندگی پرداخت. با حمله تیمور به آذربایجان، به فرمان وی به سمرقند رفت و پس از مدتی فعالیت هنری در آنجا به آذربایجان بازگشت. و در در بار میرانشاه تیموری(تبریز)، خلیل سلطان (سمرقند)سلطان شاهرخ(هرات)به فعالیت پرداخت ودر 828 ه.ق در هرات به بیماری طاعون در گذشت جامع الالحان، كنزالحان و شرح الادوار از آثار گرانبهای عبدالقادر غیبی مراغی است.

 گروه : مشاهیر ملی

رشته : موسیقی

والدین و انساب : پدر عبد القادر بن غیبی مراغی مردی به نام غیبی، از اهالی مراغه و دانشمندی متبحر درعلم موسیقی بود.

 اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی : عبد القادر بن غیبی مراغی ملقب به حافظ دراواسط قرن هشتم درمراغه زاده شد . مراغه در آن عصر از شهرهای بزرگ و آباد آذربایجان به شمار می رفت . این شهر از زمان ایلخانان مورد توجه بود و مراكز علمی و هنری چندی در آن بنیان نهاده شد. در زمان كودكی عبدالقادر جلایریان برعراق و آذر بایجان حكومت می كردند. در انواع علوم به ویژه موسیقی مهارت داشت مهیا گشت.

 تحصیلات رسمی و حرفه ای : از میزان آموزشهای عبد القادر بن غیبی مراغی اطلاعی در دست نیست ، اما گفته اندكه بر علوم متداول عصر خود دست یافت و نیز موسیقی را از پدرش كه خود موسیقی دانی برجسته بود، فرا گرفت.

 فعالیتهای ضمن تحصیل : عبد القادر بن غیبی مراغی در كنار آموختن موسیقی و علوم گوناگون حفظ قرآن را بر دیگر آموزه های خود اضافه كرد، از این رو به «حافظ» نیز مشهور شد، همین موضوع او را با شاعر معاصر خود، خواجه شمس الدین حافظ شیرازی متشابه كرده است. عبدالقادر مراغی به خطاطی نیز می پرداخته است.

 استادان و مربیان : مهترین استاد عبد القادر بن غیبی مراغی درزمینه موسیقی، پدرش غیبی بود.

همسر و فرزندان : دو فرزند عبد القادر بن غیبی مراغی به نامهای نورالدید عبد الرحمن و فرزند كوچكش عبد العزیز هر دو در موسیقی سررشته داشتند . فرزند بزرگش موسیقی را از پدر آموخت.

وقایع میانسالی : عبد القادر بن غیبی مراغی از آغاز جوانی درتبریز در دربار سلطان حسین جلایری و سلطان احمد جلایزی می زیست اما با آغاز حمله تیمور به آذربایجان و برافتادن آل جلایر، عبدالقادر مراغه ای همانند سایر هنرمندان به فرمان امیر تیمور گورگانی به سمرقند رفت و تاسال ه.ق درآنجا در دربار تیموراحترام داشت و در مجالس گوناگون از جمله ازدواجهای شاهزادگان تیموری به هنرنمایی پرداخت. وی در فاصله سالهای تا 800تا 802 ه.ق به تبریز رفت و در دربار میرانشاه تیموری به خدمت درآمد. اما مدتی بعد به همراه عده ای به اتهام تشویق میرانشاه به خواشگذرانی مفرط محكوم به اعدام شد. اما توسط تیمور مورد ترحم و بخشش قرار گرفت. وی پس از مرگ امیر تیمور در 807ه.ق مدتی در دربار خلیل سلطان در سمرقند و سپس در هرات در خدمت سلطان شاهراخ بود و كتاب جامع الحان رابه سلطان شاهرخ تقدیم كرد.

 زمان و علت فوت : عبد القادر بن غیبی مراغی درسالهای آخر عمر در هرات زیست و در سال 838ه.ق در اثر طاعون درگذشت.

مشاغل و سمتهای مورد تصدی : عبد القادر بن غیبی مراغی موسیقی دان دربار سلطان حسین و سلطان احمد جلایر، امیر تیمور گورگانی ، میرانشاه ، خلیل سلطان و سلطان شاهرخ تیموری بوده است.

 فعالیتهای آموزشی : در منابع خبری از تدریس موسیقی توسط عبد القادر بن غیبی مراغی در مراغی نیست اما از میان شاگردان عبدالقادر مراغی ، از دو فرزندش نورالدین عبدالرحمن و عبدالعزیز درمنابع سخن به میان آمده، كه البته هر دو موسیقیدانان قابلی بوده اند.

مراکزی که فرد از بانیان آن به شمار می آید : عبد القادر بن غیبی مراغی مبتكر موسیقی دو ریتمی به نام ضربین بود.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 2383
نویسنده : مهدی

حاج علیخان مقدم مراغه ای( اعتماد السلطنه)

 تالیف : سید علی قاضی عسكر

 مقدمه:

«میرزا علی خان مقدم مراغه ای- حاجب الدوله-  اعتماد السلطنه » فرزند «آقا حسین مراغه ای» از صاحب منصبان و درباریان دوره قاجار است. پدرش در مراغه به تجارت اشتغال داشت و خدمت اداری و دیوانی خود را از زمانی كه به خدمت «عباس میرزا نایب السلطنه» در آمد آغاز كرد و با سمت پیشخدمت باشی به خدمت «محمد شاه» فرزند نایب السلطنه در آمد. آقا حسین مراغه ای سپس از طرف عباس میرزا نایب السلطنه لقب «خانی» گرفت و پس از آمدن محمد شاه به تهران حكومت كاشان به وی واگذار شد.1 میرزا علی خان و نیز محمد حسن خان اعتماد السلطنه فرزند او و ادیب الملك فرزند دیگرش از چهره های سرشناس این دوره هستند. این خاندان در نواحی زنجان تا مراغه سكونت داشتند لیكن بیشتر به «مراغی» شهرت یافته اند. ادیب الملك فرزند میرزا علی خان در شرح حالی كه برای پدرش نگاشته سلسله احفاد او را چنین ذكر می كند: علی بن حسین بن محمد رسول بن عبدالله بن جعفر كه جعفر از هفت پشت واسطه به «بردی بگ بن اوزبك خان بن جوجی خان مغول» می رسد. در آن دوران كه پدر میرزا علی خان به دربار عباس میرزا نایب السلطنه راه یافت و به مراغه آمد میرزا علی خان ده سال بیشتر نداشت2 و در همان زمان به غلام بچگی مخصوص محمد شاه انتخاب می شود. سپس به منصب «پیشخدمتی» نایل و پس از مصالحه با دولت روس «نایب السلطنه» در تبریز آقا حسین مراغه ای را به پیشخدمت باشی گری محمد شاه منصوب می كند و میرزا علی خان را به نیابت پدرش می گمارد. آنگاه پس از دوسال وبه هنگام مراجعت از سفركرمان وخراسان به منصب صندوق داری و خزانه داری می رسد و در سفر اول محمد شاه به هرات باردیگر برتری مقام یافته اغلب خدمات و انتظامات اردوی شاه به وی محول می شود. پس از آن كه خبر فوت «فتحعلی شاه» از اصفهان به آذربایجان می رسد محمد شاه برای جلوس به تخت سلطنت از تبریز عازم تهران می شود و مناصب جدیدی به اطرافیان و همراهان داده در این میان منصب «نظارت و خوانسالاری» را كه از مناصب مهم بود به میرزا علی واگذار می كند.3 میرزا علی خان پس از چندی همراه شاه به تهران آمده لقب «خانی» را دریافت می كند. افزون بر حكومت تهران حكومت كاشان و بلوكات اطراف تهران برای مخارج آشپزخانه شاهی نیز به او واگذار می شود. پس از دورانی در سمت نظارت خطایی از وی سر می زند كه از كار بركنار و تحت تعقیب قرار می گیرد به شكلی كه فرار كرده به قم می رود و در آنجا متحصن می گردد سپس به وساطت حاج میرزا آقاسی از مجازات معاف می گردد.4 آنگاه به قصد حج عازم بیت الله الحرام می شود كه در دمشق با «مهد علیا» مادر «ناصر الدین شاه» همراه گشته به مكه و مدینه می رود.5 آنگاه پس از مراجعت از سفر با حمایت مهد علیا مادر ناصر الدین شاه بار دیگر به قدرت بازمی گردد. در اوایل روی كارآمدن ناصرالدین شاه وقتی گیلان و رشت دچار بی نظمی شد به پیشنهاد مهد علیا مادر شاه كه در اینگونه كارها نیز دخالت می كرد میرزا علی خان به آن منطقه اعزام شد و در مدت كوتاهی نظم را برقرار ساخت. او مالیات فراوانی گرفت و به تهران بازگشت. شاه او را كه تا این زمان به «میرزا علی خان» معروف بود به لقب «حاجب الدوله» ملقب ساخت و «فراشخانه» و «سرایدارخانه» و «خیام خانه» و «مهمان خانه» و «معمار خانه» و «باغات» و «خالصه جات» كه در آن عمارات و بناهای دولتی بود به او سپردند. همچنین امور تشریفات سفرای دول خارجه و درآمدهای سالانه دولتی و عمارات و باغ های تحت پوشش حكومت همه به او واگذار شد.6 در سفر شاه به اصفهان در دار السلطنه قزوین حكم حكومت «اردو» و «اردو بازار» به علاوه حكومت هر ولایت تا مادام توقف موكب سلطنتی در آن صفحات به اعتماد السلطنه محول گردید. درسال 1268ه .ق. كه به دستور یكی از نواب میرزا علی محمد باب به نام «ملا شیخ علی» به جان شاه سوء قصد شد اعتماد السلطنه وارد میدان شده نزدیك به هشتاد نفر از آنان را كشت و همچنان حكومت خویش را استحكام می بخشید تا اینكه در سال 1275ه . ق. صدر اعظم از كار بركنار می شود و در نتیجه حاجب الدوله نیز از مناصب و خدمات معزول می گردد اما به خاطر خوش خدمتی به شاه و جنایت بزرگی كه مرتكب شد و سردار نامی ایران میرزا تقی خان فراهانی معروف به «امیر كبیر» را در فین كاشان به شهادت رسانید7 بار دیگر به صحنه بازگشت و شاه لقب «ضیاء الملكی» را به وی داد و حاكم خوزستانش كرد.8 یك سال بعد; یعنی سال 1276 لرستان نیز به خوزستان ملحق گردید و دایره حكمرانی او توسعه یافت. همچنین منطقه «بختیاری» را نیز به استان های «عربستان» (خوزستان امروز) و «لرستان» منضم كرده در اختیار وی قرار می دهند و وی به سمت «امیر تومانی» نایل می شود. او را در سال 1281 به دربار دعوت می كنند كه پس از آمدن به تهران لقب «صنیع الدوله» و پس از آن «اعتماد السلطنه» را می گیرد.9 و به وزارت عدلیه منصوب می شود و سرانجام در جرگه وزرای دارالشورای كبری در می آید. لیكن بار دیگر مورد بی مهری حكومت قرار می گیرد و از وزارت عدلیه كنار گذاشته می شود و به حكومت گلپایگان و خوانسار مأمور می گردد.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : یک شنبه 24 فروردين 1393
بازدید : 4230
نویسنده : مهدی

 

استاد کریمی مراغه ای

 

استاد کریمی مراغه ای سال 1310هجری شمسی در یک خانواده کاملآ متدین و معتقد به اصول و مذهب تشییع و خاندان آل عصمت چشم به دنیای پرآشوبمان گشوده است و گرمی بخش دل مادر بوده و نور امیدی را در دل پدری با احساس و فاضل و متقی روشن کرده است .

دوران کودکی را در جمع خانواده و محدود زندگی فقیرانه ولی با صفا و صمیمیّت خود سپری ساخته است . پدر او مرحوم ذاکر مراغه ای با تحصیلات قدیمه ی خود، شاعریست با احساس که در بازار مراغه به کار شمع ریزی و بقالی مشغول بوده، و با اندک سرمایه ای چرخ سنگین زندگی را به چرخش انداخته بود . گرچه از لحاظ مالی امکانات چندانی نداشته است ولی دارای مناعت طبع بوده که در قبال هر کس و نا کسی سرخم نکرده و با اتکاء به عنایت پروردگار از یک محبوبیت و احترام همگان برخوردار بوده است . در دوران حیات خویش آثاری بس گرانبها از خود به یادگار گذاشته است که مقادیری زیاد از آثار وی هنوز چاپ نشده است . او در زمان حیات خود تربیت فرزند ارشد خویش حسین کریمی را زیر نظر گرفته و برای تعلیم و تربیت فرزند کمربر بسته است .

تحصیلات ، دوران کودکی ،نوجوانی و جوانی :

کریمی تحصیلات اولیه خود را با فراگیری درسهائی از قرآن مجید آغاز و سپس برای اخذ معلومات کلاسیک وارد مدرسه شد و اوایل سال 1320هجری شمسی دست در دست پدر فاضلش قدم به عرصه بازار نهاد . متاسفانه عدم سرمایه کافی نه تنها مانع ادامه تحصیلات آقای کریمی گردید بلکه مانع شد که پدر برای یگانه فرزندش محل کسبی دست و پا کند روی این اصل آقای کریمی بالاجبار برای تامین معاش خود به دستفروشی در بازار مراغه پرداخت و شبها با تنی خسته و رنجور پای درس پدر نشست  و به منظور فراگیری زبان فارسی و قرآن مجید و معلومات عربی و کسب مسائل دینی از پدر کسب فیض کرد تا اینکه توانست با استعداد خدادادی خود خوشه چین بوستان پربار پدر فاضلش گردد و آشنایی کامل با اصول دینی پیدا کند .

     کریمی روزها در حالیکه در کنار کارگاه کوچک شمع ریزی و بقالی پدر بی وقفه کار می کرد و ساعات بیکاری پشت پیشخوان دست فروشی قرار می گرفت و کوی و برزن شهر را برای فروش اجناس خود زیر پا می گذاشت بی توجه به مشقتهای طاقت فرسای زندگی ترانه های امید را در زیر زبان زمزمه و کلماتی را بهم متصل می کرد بی آنکه به ارزش کار خود متوجه شود با آهنگ و موسیقی مخصوص بخود در می آورد . رفته رفته بازی با الفاظ او را متوجه این واقعیت ساخت که کلمات را برشته کشیده و از جابجائی حروف ،کلمات موزونی را بوجود آورده است . گاه می ایستاد و انچه را که زمزمه می کرد روی ورق پاره هایی می نوشت. ولی دل وجرات آن را نداشت که نوشته – ها و گفته هایش را در محضر استاد خود ذاکر ارائه دهد ، چرا که می دانست پدر از چهره های ادب و شمع محفل ادیبان شهر می باشد . تا اینکه روزی از روزها مرحوم ذاکر مراغه ای در کنار بساط دستفروشی پسرش حسین کریمی چشمش به پاره کاغذی می افتد که روی آن حروف و کلماتی به نظم کشیده شده است و تشخیص داد که پسرش با یک تعلیم و تربیت جزئی روزی و روزگاری در سلک شاعران قرار می گیرد ،ولی واقعیت این است که مرحوم ذاکر هرگز در دوران 15سالگی پسرش  نمی توانست این پیش بینی را بکند که فرزند خلفش قد مهای حساب شده اش را جای پای پدر خواهد گذاشت و شاید در آن زمان این تصور نمی رفت که روزی اشتهار و شهرت دست پرورده اش سیمرغ قاف – نشین فضل و ادب و مرزشکن و صدرنشین اریکه اد بیات کشورمان خواهد بود و باز نمی توانست پیش بینی کند که شاگرد مکتب آموز پدر روزی و روزگاری در مقام استادی محافل ادبی قرار خواهد گرفت و شمع جمع ارباب فضل و دانش و شعر و شاعری خواهد بود .

 



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
:: برچسب‌ها: مشاهیر مراغه ,
تاریخ : چهار شنبه 20 فروردين 1393
بازدید : 2943
نویسنده : مهدی

  سیاحتنامه ابراهیم بیگ
نویسنده : حاجى زين العابدين مراغه اى
ناشر : آگاه
نوبت چاپ : چاپ دوم
تاريخ نشر : 1384 شمسى

نقش تاریخی ابراهیم بیگ


 
 
 
کتاب متن کامل سیاحتنامه ابراهیم بیگ نوشته حاجی زین العابدین مراغه ای است که سالها نایاب بوده است. حتی جلد اول این مجموعه سه جلدی، که در سالهای اخیر چندین بار به چاپ رسیده، کامل نیست(1) خوشوقتیم که ما به این خدمت توفیق یافتیم. سیاحتنامه ابراهیم بیگ هم از نظر نفوذ اجتماعی در عصر خویش و هم از دیدگاه تاثیر ادبی در سیر ادبیات نوین ایران نقش تاریخی داشته است. از نظر نفوذ اجتماعی ارزش سیاحتنامه، در انقلاب مشروطه ایران، نظیر ارزش کتاب قرارداد اجتماعی، اثر ژان ژاک روسو، در انقلاب کبیر فرانسه است. تایید این ارزشگذاری را در آثار مورخان و منتقدان و کارشناسان ادب پارسی جست و جو می کنیم. ادوارد براون می نویسد: سیاحتنامه ابراهیم بیگ که انتشار آن همزمان با دوره طغیان ماده عدم رضایت بود، در تحریک حس نفرت و انزجار مردم ایران نسبت به حکومت مخرب و افتضاح آمیز مخصوص دوره سلطنت مظفرالدین شاه نقش بزرگی داشته و شهرت بسزایی در میان عامه به هم زد. از نوشته های ناظم کرمانی در تاریخ بیداری ایرانیان درمی یابیم که محفل ها و انجمن های آزادیخواه، پیش از مشروطه، هیچ کتاب آموزش تئوری برای تقویت و تربیت دانش سیاسی خود نداشته اند جز کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ. ناظم الاسلام یادآوری می کند که این کتاب را روحانیٍ مردم گرا سید محمد طباطبایی به او داده بود و در انجمن مخفی که از فرزانگان و فضلای ناراضی تشکیل شده بود آن را می خوانده اند و ... اهالی انجمن و فداییان بعضی به حالت تباکی (گریه کردن) و بعضی ازکثرت خزن و غم از خود رفته و حالت بهت به آنها دست داده تا چندی حالت یک کلمه سخن گفتی باقی نبود. هم و غم غریبی عارض هر یک گردیده به اوضاع غریبه مملکت و گرفتاری عجیبه این ملت سر به گریبان تعجب و حیرت و سرافکندگی و فکرت فرو برده.... احمد کسروی در تاریخ مشروطه ایران علاوه بر نقش کتاب در محافل روشنفکری به تاثیر توده ای آن در انبوه ایرانیان اشاره دارد و می نویسد: ارج آن را کسانی دادند که آن روزها خوانده اند و تکانی را در خواننده پدید می آورد و به یاد می دارند. انبوه ایرانیان که در آن روز خو به این آلودگی ها و بدیها گرفته بودند و جز از زندگانی بد خود به زندگانی دیگر گمان نمی بردند از خواندن این کتاب تو گفتی از خواب بیدار می شدند و تکان سخت می خوردند. بسیار کسان را توان پیدا کرد که از خواندن این کتاب بیدار شده و برای کوشیدن به نیکی کشور آماده گردیده و به کوشندگان دیگر پیوسته اند.


:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
تاریخ : چهار شنبه 20 فروردين 1393
بازدید : 2576
نویسنده : مهدی

عبدالقادر مراغه ای

کد شخصیتهای مشهور:285

عبدالقادر مراغه اي (838_754ه_ق): ايراني الاصل و با نام كامل ابوالفضائل كمال الدين عبدالقادر بن حافظ غيبي مراغي . متولد مراغه بود و در كودكي نزد پدر ادبيات و فقه و قرآن و خوشنويسي آموخت . موسيقي را هم نزد پدرش آموختو در جواني به فضل و هنر شهرت يافت . مراغه در آن زمان مركز علم و هنر بور و رصد خانه اش معروف بود . كتاب او بنام " شرح الادوار " كه شرحي است بر " الادوار " صفي الدين ارموي ، شناخته شده است . ولي اثر مهم و پر محتوي او ، " مقاصد الالحان " است كه آخرين متن علمي و پايه اي موسيقي نظري به شمار ميرود . مراغي از سمرقند به آسياي صغير رفت و كتابش را براي تقديم به سلطان عثماني ( مراد دوم ) همراه برد . ولي به سمرقند برگشت و تا آخر عمر در آنجا به سر برد .
كتابهاي او عمدتا در نسخه هاي نفيس ، دركتابخانه هاي مهمي چون نور عثمانيه ( تركيه) ، اسكندريه (مصر ) و استان قدس رضوي( ايران ) نگهداري مي شود . مقاصد الالحان دوازده فصل و دو پيوست دارد و از كتابهاي خواندني و مهم در موسيقي نظري ايران است . ساير كتابهاي او عبارتند از جامع الالحان ( به اضافه رساله خاتمه آن ) و كنزالالحان كه از اين آخرين كتاب هيچ اثري نيست .
عبدالقادر نوازنده بي همتاي عود و نوا پرداز كم نظيري بوده است و ساختن بسياري قولها و تصنيفها و دوره هاي مختلف منسوب به اوست . دو كتاب مهم او به كوشش فاضل فقيد سيد تقي  بينش در سالهاي 1344 و 1356 و 1366 ، تصحيح و منتشر شد . فرزند عبدالقادر مراغي ، عبدالعزيز ، به موسيقي وارد بود و مولف كتاب " تلاوت الادوار " است كه در كتابخانه نور عثمانيه اسلامبول نگهداري ميشود.
مقاصد الالحان و جامع الالحان و کنزالالحان سه اثر گران بهای عبدالقادر مراغه ای همنين او آخرین موسیقی دان بزرگی که وارث موسیقی به اصطلاح کلاسیک ایران است، وی علاوه بر اینکه نوازنده ی چیره دست عود بود درخوشنویسی و شعر و نقاشی هم تبحر خاصی داشت.

منبع:www.maragheh.org



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,
تاریخ : چهار شنبه 20 فروردين 1393
بازدید : 2401
نویسنده : مهدی

خواجه نصیرالدین طوسی

کد شخصیتهای مشهور:56

خواجه نصیر الدین طوسی                         

رياضيدان و منجم و فيلسوف الهی سياستمدار برجسته ايران

خواجه نصيرالدين محمد بن حسن جهرودي طوسي مشهور به خواجه نصيرالدين طوسي از اهالي جهرود از توابع قم بوده است كه در تاريخ 15 جمادي الاول سال 597 هجري قمري ولادت يافته است. او به تحصيل دانش، علاقه زيادي داشت و از دوران جواني در علوم رياضي و نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گرديد.

خواجه نصيرالدين طوسي ستاره درخشاني بود كه در افق تاريك مغول درخشيد و در هر شهري پا گذارد آنجا را به نور حكمت و دانش و اخلاق روشن ساخته و در آن دوره تاريك و در آن عصري كه شمشير تاتار و مغول خاندانهاي كوچك و يا بزرگ را از هم پاشيده و جهاني از حملات مغولها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و كنار منزوي و يا فراري مي شدند و بازار كسادي دانش و جوانمردي و مروت مي بود و فساد حكمفرما. وجود و بروز چنين دانشمندي مايه اعجاب و اعجاز است.

 

خواجه نصيرالدين طوسي را دسته اي از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهي او را عقل حادي عشر نام نهاده اند. بهرحال خواجه نصيرالدين دوره تحصيل ابتدايي را قسمتي نزد دائي خود بابا افضل ايوبي كاشاني و فخرالدين داماد كه او شاگرد صدرالدين سرخسي و او شاگرد افضل الدين جيلاني و او شاگرد ابوالعباس ريوگيري و او شاگرد بهمن يار از شاگردان شيخ الرئيس ابوعلي سينا تحصيل كرده است.

 

بقول مولف آثار الشيعه خواجه نصيرالدين طوسي با سيدعلي بن طاوس حسيني و شيخ ميثم بن علي بحراني در مدرسه ابوالسعاده اصفهان متفقاً درس خوانده و بنا به عقيده دسته اي از مورخين ابن ميثم در فقه استاد و در حكمت شاگرد خواجه نصيرالدين طوسي بوده است.

 

شهيد ثاني در رساله چهل حديث خود مي نويسد محققاً خواجه نصير در علوم منقول شاگرد پدرش بود كه او از شاگردان فضل اله راوندي بود و او از شاگردان ثقه الاسلام سيد مرتضي علم الهدي مي باشد.



:: موضوعات مرتبط: مشاهیر مراغه , ,

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

................................................................. شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم این درست... اما جدایی اشتباهی دیگر است در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن این قضاوت... انتقام از بی گناهی دیگر است ./ mehdi.poormoheb@gmail.com *** https://telegram.me/mahdipoormoheb *** ................................. ***

نظر شما در مورد وبلاگ چیست؟


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مراغه کهن شهر ایران و آدرس nuga.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 117
بازدید دیروز : 287
بازدید هفته : 117
بازدید ماه : 1832
بازدید کل : 8298
تعداد مطالب : 650
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 2


RSS

Powered By
loxblog.Com